تهران، پاریس می‌شود
تاريخ : نوزدهم آبان 1404 ساعت 09:49   کد : 403730
ساخت پاتوق‌های شهریِ تازه از آن دست چیزهایی‌ست که می‌توان به عنوان چراغ سبزی اساسی برای رفاه ساکنین پایتخت تلقی کرد.

برترین‌ها: همین دو سه شب قبل، جشنی تحت عنوان رونمایی از مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب برگزار شد. ویژه‌برنامه ‌ای که چند خواننده نظیر حامد همایون و مصطفی راغب هم در آن حضور داشتند و طبیعتا اجرای موسیقی از آن مدل ایده‌هایی‌ست که همواره مورد تقدیر مردم بوده. طبیعتا اجرای چنین جشن‌هایی که شهروندان را گردهم می‌آورد قابل ستایش است اما اگر واقعا مسئولان شهرداری عزمی برای ایجاد چنین فضاهای شهری گرم و پررنگی دارند بد نیست که همان پاتوق‌های قدیمی مردمی نظیر تئاتر شهر و باغ فردوس را دریابند؛ زنده شدن چنین فضاهایی یا ساخت پاتوق‌های شهریِ تازه از آن دست چیزهایی‌ست که می‌توان به عنوان چراغ سبزی اساسی برای رفاه ساکنین پایتخت تلقی کرد. در واقع نکته مهم زنده نگه داشتن نحله‌های متنوع فکری است، آن طیفی که جشن انقلاب را باشکوه کرد، اشتراکات زیادی با مراجعین همیشگی پارک ایرانشهر ندارد، هر پاتوقی یک طیف فکری را نمایندگی می‌کند، شاید مهم این است که تمام طیف‌ها تهران را مال خودشان بدانند.

در ادامه رشته‌توئیتی از کیان آقایی می‌خوانیم که به روزهای درخشان پردیس سینمایی یا همان سینماتک قلهک پرداخته؛ مکانی که اکنون از روزهای پرشورش فاصله‌ عمیقی گرفته و شاید احیای آن به دست شهرداری به عنوان متولی این مکان فرهنگی ذیل همان تعاریفی‌ باشد که پیش‌تر یاد کردیم.

کیان آقایی می‌نویسد: "سینماتک قلهک" پدیده‌ی عجیبی بود. داشتم بهش فکر می‌کردم و باورش برام سخته که چند سال پیش تو همین نقطه می‌شد چه فعالیت‌های ساده اما باحالی رو تو یه فضای فرهنگیِ مستقلِ کوچولو، به دور از پروپاگاندا و حاشیه انجام داد. چند تا از برنامه‌های مجموعه که یادم اومد: من به مسابقات فرمول1 علاقه دارم. حالا فکر کن مسابقه‌های فصل به صورت زنده روی پرده‌ی سینما پخش بشه و گزارشگر و کارشناس حرفه‌ای تو سالن برات مسابقه رو گزارش کنن! یادم نمی‌ره سالن چه‌جوری می‌رفت رو هوا وقتی همیلتون و فتل داشتن سر پیچ برای اولی می‌جنگیدن.

همایش‌های TedX هم به نوع خودش جالب بود. گاهی در مورد موضوع جالبی صحبت می‌شد، گاهی هم نه. اما حداقل موجب ارتباط و معاشرت آدمای هم‌فاز با هم می‌شد. یا مثلا گروه لدزپلین یا پینک فلوید رو دوست داری؟ با بچه‌ها بریم سینماتک ویدیوی کنسرتشون با صدای بلند پخش بشه و بترکونیم. البته بعدها احساس تباهی داشتم به این مورد که آخه چرا به جای کنسرت باید بریم فیلمشو ببینیم. ولی کلا شما نوع فعالیت‌های مجموعه رو ببین.

پخش فیلم سینمایی که قاعدتا کار اصلی مجموعه بود. فکر کن هم فیلمای کلاسیک تاریخ سینما مثل استاکر تارکوفسکی رو بری رو پرده ببینی، هم انیمه‌های میازاکی، هم انیمیشن‌های پیکسار و دیزنی. من اکثر فیلمای مورد علاقه‌مو رفتم دوباره تو سینما (روی صندلی K13) دیدم. فیلم‌های یکم گیشه‌ایِ تازه اکران شده خیلی طرفدار داشت. مثلا Gravity 2013 رو یادمه یه مدت هر روز پخش و سالن پر می‌شد؛ چون آدما به جای این‌که فیلم جدید رو بشینن تو لپ‌تاپشون ببینن، میومدن با دوستاشون تو سالن سینما می‌دیدن.

فکر کن علاقه‌مند به سینما باشی و بتونی سه قسمت ارباب حلقه‌ها رو تو یک روز به مدت دوازده ساعت تو سینما ببینی! یا مثلا یک هفته فقط فیلم‌های فلان کشور، یک هفته فقط فیلم‌های فلان کارگردان، یک هفته فقط سینمای وحشت و دلهره و... . برای من این مهم بود که فیلم تو سینماتک یا سانسور نداشت، یا اگر گاهی به ناچار داشت، خیلی جزئی بود. مثلا بدون این‌که صحنه‌ای حذف بشه چند ثانیه مات می‌شد و ادامه. فیلمی هم که اروتیسم طولانی داشت اصلا اکرانش نمی‌کردن.

اینا برنامه‌هایی بودن که زیاد انجام می‌شدن، اما خیلی رویدادهای جالب دیگه‌ای هم تو اون فضا برگزار می‌شد. مدیرای سینما خودشون فیلم‌ساز و جوون بودند و جامعه‌ی کوچیکی که اون‌جا ساخته بودند براشون بیشتر از پول‌ساز بودنِ مجموعه اهمیت داشت. یاد سینماتک قلهک به خیر.

کاربران هم خاطرات خود را به اشتراک گذاشتند
غزاله نوشت: صبح خلاق تهران رو نگفتن ایشون. Creative Mornings یه ایونت جهانی بود، هر ماه یک روز جمعه صبح برگزار می‌شد و مثلا موضوع این ماه تهران رو شاید شیکاگو انتخاب کرده بود یا یه شهر دیگه. صبحونه و سخنرانی مرتبط با اون موضوع و معاشرت و... کاملا هم رایگان بود.

کاربری به نام فضول آکادمیک هم نوشت: این رشته توییت دوباره بهم یادآوری کرد که اگه من مثلا تهران زندگی می‌کردم چقدر زندگیم ممکن بود تغییر کنه...

آسمان‌نورد هم درباره محدوده این مکان نوشته: اسم قدیمش «سینما پردیس قلهک» بود. اونطرف خیابون هم بهش میگفتن پردیس، یه مجموعه کلاس فوق‌برنامه بود که توش یه تاب گنده شبیه قورباغه و زمینای ورزشی داشت. من سفالگری و خوش‌نویسی و ABCD اونجا یاد گرفتم. الان گویا بهش میگن سینماتک (تَک؟ تِک؟) و اونطرف خیابون هم شده مدرسه پسرونه…

اردشیر هم که ظاهرا از متولیان TEDx در این مجموعه بوده توئیت جالبی منتشر کرده: من در سینماتک قلهک پالپ فیکشن رو دیدم؛ اون لحظه که بعد از سکانس رستوران تیراژ شروع می‌شه سینما رفت هوا از هیجان. روی زمین تا زیر پرده آدم نشسته بود. اون تداکس که کیان می‌گه رو هم من ارگنایزرش بودم. روزهای خوبِ دور.