|
توافقهای صلح جعلی ترامپ خطرناک هستند
|
تاريخ :
سوم دی 1404 ساعت 15:06
|
|
کد : 415441
|
علاقه وافر سران جدید آمریکا به جهانی صلحآمیزتر، شگفتآور است؛ دونالد ترامپ زیاد درباره صلح صحبت میکند و همه به خوبی فهمیدهاند که دلیل آن دریافت جایزه صلح نوبل است. او در هر مناسبتی ادعا دارد که حداقل به هشت جنگ پایان داده؛ اما این سخنان در حد ادعا باقی میماند. به جای پایان واقعی درگیری، تخصص ترامپ یک طرح صلح «پوتمکین» است - یک "توافق" نمادین که با هیاهوی بسیار اعلام و به زودی از بین میرود.
به گزارش ایسنا، فارن پالسی با این مقدمه در بررسی پوچ و توخالی بودن صلحهای ادعایی ترامپ آورده است: برای مثال طرح ۲۰ بندی غزه بستهای که ترامپ آن را «نه تنها پایان یک جنگ، بلکه پایان عصر ترور و مرگ» نامید نه تنها به درگیریها در این باریکه پایان نداد که اشغال بی سرو صدای کرانه باختری توسط اسرائیل و رفتار وحشیانه آن با فلسطینیان را تسهیل کرد. از زمان دستیابی به آتشبس در ماه اکتبر، نزدیک به ۴۰۰ فلسطینی کشته شدهاند، کمکهای امدادی همچنان محدود و ناکافی است و نیروهای حافظ صلح که قرار بود بر مراحل بعدی آتشبس نظارت کنند، هنوز ایجاد نشدهاند.
آیا کسی واقعا باور دارد که این طرح مبهم برای «مسیری به سوی یک کشور فلسطینی آینده» واقعی است یا احتمالا به جایی خواهد رسید؟ این طرح گامی به سوی صلح واقعی نبود؛ این طرح فقط پوششی برای تلاش بیوقفه برای ایجاد «اسرائیل بزرگتر» و در نهایت حذف فلسطینیان به عنوان یک ملت معنادار بود.
به همین ترتیب، ادعای ترامپ مبنی بر پایان دادن به جنگ مرزی بین کامبوج و تایلند بیاعتبار است؛ دو کشور اخیرا جنگ را از سر گرفتهاند و نخست وزیر تایلند در تماس تلفنی با ترامپ، درخواستها برای آتشبس را رد کرد و گفت: «تایلند به انجام اقدامات نظامی ادامه خواهد داد تا زمانی که دیگر هیچ آسیب و تهدیدی برای سرزمین و مردمش احساس نکند.»
همین الگوی غمانگیز در جمهوری دموکراتیک کنگو نیز در حال وقوع است، جایی که شبهنظامیان موسوم به M۲۳ مورد حمایت روآندا حملات خود را به نیروهای کنگو از سر گرفته و کنترل ارضی خود را گسترش دادهاند.حتی «مارکو روبیو»، وزیر امور خارجه ایالات متحده نیز اذعان کرد که این «نقض آشکار» آتشبسی است که ظاهرا با میانجیگری ترامپ برقرار شده است.
در سودان، تلاشهای ایالات متحده برای پایان دادن به جنگ داخلی به جایی نرسیده است.
«نارندرا مودی»، نخست وزیر هند ادعاهای ترامپ مبنی بر توقف برخی درگیریهای مرزی کوتاه بین هند و پاکستان را نیز رد کرد.
مصر و اتیوپی با وجود مداخلات گاه و بیگاه ترامپ، همچنان بر سر یک پروژه سد بحثبرانگیز بر روی رودخانه نیل اختلاف نظر دارند.
در تمامی این موارد، ادعاهای ترامپ برای پیشرفت در صلح بزرگنمایی بوده است.
همین امر در مورد اوکراین نیز صادق است؛ ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری خود، فریاد میزد که جنگ را ظرف«۲۴ ساعت» پایان خواهد داد؛ ادعایی که در زمان مطرح شدنش هم پوچ بود چنانکه تلاشهای نامنظم او برای متقاعد کردن دو طرف برای توقف جنگ هنوز به ثمر نرسیده است.
نباید فراموش کرد که این تلاشهای بیاثر برای صلح با اقداماتی همراه است که شعلههای جنگ را در دیگر نقاط دنیا شعلهورتر میکند. ترامپ هنگام حمله اسرائیل به ایران با اسرائیل همکاری کرد؛ او دستور بمباران یا حملات موشکی در افغانستان، نیجریه، سومالی، لیبی، عراق، سوریه و یمن را داده است و دولت او بیپروا مرتکب قتلهای فراقضایی مظنونان به قاچاق مواد مخدر در کارائیب میشود که نقض آشکار قوانین ایالات متحده و بینالمللی است. ترامپ همچنین تهدید میکند که برای سرنگونی دولت «نیکولاس مادورو» رئیس جمهور ونزوئلا از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد. این رزومهای نیست که شایسته عنوان «صلحطلب» باشد.
پایان دادن به جنگها و ایجاد صلحی بادوام کاری آسان نیست و معمولا نیازمند پیروزی قطعی یکی از طرفین (و به دنبال آن یک توافق معقول که بازندگان را از تلاش برای معکوس کردن نتایج منصرف کند) یا به رسمیت شناختن متقابل این است که با ادامه جنگ چیزی به دست نمیآید. در حالت دوم، هر دو طرف باید بپذیرند که قرار نیست به هر آنچه میخواهند برسند و در عوض بر دستاوردی که تاکنون داشتهاند تمرکز میکنند.
در هر دو صورت، باید مجموعهای از جزئیات، از جمله محل مرزها، غرامتهای احتمالی، بازگرداندن زندانیان، برقراری روابط دیپلماتیک، تضمینهای امنیتی از انواع مختلف و سازوکارهایی مانند استقرار نیروهای حافظ صلح بیطرف برای نظارت بر شرایط و کاهش «مشکل تعهد» یعنی احتمال اینکه یکی از طرفین در آینده تعهدات خود را نقض کند، بررسی شود.
در حالت ایدهآل، یک توافق صلح همچنین راه را برای آشتی بلندمدت فرآیندی که معمولا زمانبر است، نشان میدهد. میانجیهای بیطرف میتوانند همه این مراحل را تسهیل کرده و به تضمین پایبندی به توافق کمک کنند.
ترامپ یک صلحکننده ضعیف است چون او و تیمش تمامی این نیازها را نادیده میگیرند. ترامپ خودش فردی عجول است و به جزئیات علاقهای ندارد. برخلاف «جیمی کارتر» رئیس جمهور پیشین آمریکا که ساعتهای متمادی صرف متقاعد کردن مقامهای مصری و اسرائیلی برای امضای توافقهای کمپ دیوید ۱۹۷۸ کرد یا «تئودور روزولت» رئیس جمهور سابق آمریکا که یک ماه را صرف میانجیگری توافقی کرد که به جنگ ۱۹۰۵ بین روسیه-ژاپن پایان داد.
ترامپ نه مایل است و نه میتواند آستینهایش را بالا بزند و پیشنهادهای خلاقانهای برای پر کردن شکافهای بین طرفین درگیر ارائه دهد. چون ترامپ چشمانداز بسیار کوتاهی دارد، دشمنان میدانند که میتوانند منتظر بمانند تا او برود و به محض اینکه او به چیز دیگری پرداخت، دوباره به جنگ برگردند.
مداخله مستقیم رئیس جمهور یک شرط لازم برای پایان درگیریها و خصومتها نیست، مشروط بر اینکه رئیس جمهور نمایندگان ذیصلاحی را برای انجام وظایف خود تعیین کند.
متاسفانه، ترامپ ترجیح میدهد به جای دیپلماتهای حرفهای با تخصص لازم، به دیپلماتهای آماتور مانند «استیو ویتکاف» یا «جارد کوشنر» تکیه کند و به مقامات باتجربه برای تعیین اینکه آیا یک توافق بالقوه قابل اجرا است یا خیر، اعتماد ندارد.در حالیکه توصیههای کارشناسان بسیار ارزشمند است و دیپلماتهای حرفهای معمولا از منصوبان سیاسی عملکرد بهتری دارند.
«جاناتان مونتن» از دانشگاه کالج لندن اخیرا گفته است: «ترامپ میخواهد به عنوان فردی در مرکز مساله تلقی شود. بنابراین کیفیت آمادگی، کیفیت تخصص، کیفیت مذاکرات دیپلماتیک، همگی بسیار پایین هستند.»
حتی مدافعان بالقوه «دیپلماسی کابویی» ترامپ اذعان کردهاند که «اگر صلح بر اساس توافقهای توخالی ساخته شود، ممکن است خیلی دوام نیاورد.»
درضمن، ترامپ و برخی از نمایندگان منتخبش بیطرف نبودهاند. نتیجه این است که برخی از طرفهای درگیر به آنها اعتماد ندارند و میانجیها احتمالا به دنبال راهحلهای یکجانبهای هستند که به جایی نمیرسند یا اندکی پس از امضا از هم میپاشند.
با توجه به همدردیهای ویتکاف، کوشنر و سفیر ایالات متحده در اسرائیل، «مایک هاکبی» که همگی طرفدار اسرائیل هستند، این مشکل در خاورمیانه آشکارتر بوده است، اما در تحقیر اوکراین توسط ترامپ و تحسین ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نیز همین وضعیت نمایان است.
به نظر میرسد ترامپ واقعا از درگیریهای نظامی بزرگ به ویژه آنهایی که نیاز به استفاده از نیروهای زمینی یا ریسکهای جدی دیگر دارند، هراس دارد و احتمالا درک میکند جنگ پرهزینه است و مانع معاملات تجاری سودآور میشود. اینها غرایز خوبی هستند، اما برای حل مناقشات بزرگ و جلوگیری از کاشتن بذر مشکلات آینده، بیش از اینها لازم است.
صلح جهانی به نفع ایالات متحده است زیرا درگیریهای بزرگ یکی از معدود مواردی هستند که میتوانند به جایگاه فوقالعاده امن و ممتاز آمریکا آسیب پایدار وارد کنند. صلح از نظر اخلاقی نیز ارجح است، زیرا جنگ، رنج قابل توجهی برای انسان به همراه دارد. جدی گرفتن صلح شاید به همه درگیریهای موجود پایان ندهد یا از وقوع درگیریهای جدید جلوگیری نکند، اما احتمال پایان یافتن حداقل تعدادی از آنها را افزایش میدهد.
|