جمعه 14 ارديبهشت 1403

کشتن شوهر در انباری خانه

  تاريخ:بيست و هشتم آذر 1388 ساعت 10:30   |     کد : 31755   |     مشاهده: 965

زمستان انگاردرست پشت دیوارهای آن خانه بزرگ کز کره بود . دانه های ریز برف روی گونه های سرخ "گوهر "؛ زن خانه لیز می خورد . بی شک هیچ کس نمی دانست درانباری خانه " گوهر " و همسرش "کوروش"سری را بریده و تنه اش را قطعه قطعه کرده اند ودریایی از خون جاری شده است ...

"گوهر"آن روز مثل همیشه ساعت 4 صبح از رخت خواب جهید و به سمت آشپزخانه رفت . شب های زیادی بود که خوابش نمی برد . عکس های عروسی اش را یواشکی و در همین ساعات اولیه صبح پاره کرده بود تابرای همیشه خاطرات10 سال زندگی مشترک را مدفون کند .

وقتی ازدواج کرد فقط 17 سال داشت ، دلش می خواست درس بخواند و دانشگاه برود و معلم بشود . پدرش گفت : " دختر که 15 سالش گذشت باید برود خانه شوهر .شوهرت دلش خواست درس می خوانی ، نخواست نمی خوانی ! "

کورش ، 10 سال از گوهر بزرگتر بود . در دفتر املاک پدرش کار می کرد ودر همان دوره شش کلاس سواد داشت . عروسی به سرعت اتفاق افتاد . اتفاقا در زمستانی که آن ها ازدواج کردند کولاک و یخ بندان بر تن شهر غالب شده بود .

پدران گوهرو کورش از قدیم یارغار هم به شمار می رفتند . خانه ای که برایشان محیا شد بسیار بزرگتر از خانه یک زوج جوان بود . می شد 14 تا بچه را بی آن که غصه جا داشته باشند در خانه بزرگ کرد و همین شد که خانواده ها پا در یک کفش کردند که زودتر بچه بیاورید .

همیشه چیزی ته دل "گوهر " بود شبیه به طغیانی از دل شوره و اضطراب . عاشق نبود .می دانست که کورش به اندازه یک ارزن دوستش ندارد و فقط برای دل خوش کنک پدرش با او پیمان زناشویی بسته است ، پیمانی که پیمان نبود ...

"گوهر" یکی یک دانه بود و کورش 3 برادر ریز و درشت داشت که خارج از کشور زندگی می کردند .

مادر گوهر همان سال اول ازدواجشان میان مرگ و زندگی آن قدر دست و پا زد تا آخر سرطان غلبه کرد و او را برای همیشه از گوهر گرفت .

گوهر همین طور به تکه پاره های عکس های عروسی ماتش برده بود .درلباس سپید هم هیچ لبخندی در نگاهش نبود ...همیشه دلش می خواست خواهری داشته باشد و برایش از کثافت کاری های کوروش بگوید ، اما نداشت . نه برادری ، نه دوستی ، نه مادری ، پدر را هم که اصلا حرفش را نزن . یک وقت هایی فکر می کرد که چقدر اشتراک آلوده وجود دارد بین پدرانشان و کوروش .

آن شب تمام روزهای رفته مثل خوره روحش را می بلعید .سال اول ازدواج "گلناز " و سال دوم پسرشان "کیان " به دنیا آمدند . حالا بچه ها هشت ساله و نه ساله بودند . وقتی گوهر ، گلناز راحامله بود یواشکی ودرلحظه های غیبت کوروش درس می خواند و قبل از به دنیا آمدن دخترکش خبردارشد که در دانشگاه قبول شده است.

جرأت نداشت موضوع را به کورش و یا پدرش بگوید . به سختی در دانشگاه ثبت نام کرد . شب های امتحان متن های درسی را در قطعه های کوچک کاغذ می نوشت وبا خود به حمام می برد و یواشکی می خواند ، سخت درس خواندن به او آموخته بود که تحصیل را بیشتر از جانش دوست بدارد . اما دلش هیچ خوش نبود .

کوروش بالاخره فهمید که زنش درس می خوانداما برخلاف تصور گوهر اصلا برایش مهم نبود و هیچ واکنشی نشان نداد ، فقط به گوهر هشدار داد که درتر و خشک کردن بچه ها نباید کوچکترین اختلالی پیش بیاید .

گوهر می دانست که آن حرف هایش هم بهانه ای بیش برای آزردن او نیست چون کوروش کودکانش را اصلا دوست نمی داشت . بچه ها حسرت یک لبخندو یک در اغوش کشیدن سیر پدرشان را در دل داشتند ، طوری برای خانه خرجی می گذاشت که گویی صدقه سری می دهد . همه لحظه ها به تلخی می گذشت .

در یکی از روزهایی که کیان سه سال و گلنازچهارسال داشت اتفاقی افتاد که "بزرگترین صخره های روح گوهر را به لرزه انداخت . " مدتی بود که علاوه بر بد اخلاقی های کوروش و بوی گند مشروب و سیگارشبانه اش ، بوی عطری زنانه با لباس هایش می آمیخت .

کم کم پای آن زن به زندگی خانوادگی شان باز شد . زنی به نام مهتاب که شوهر و یک پسربچه سه ساله به نام بنیامین داشت .

گوهر روزهای اول مدام از کورش می پرسید این زن سر و کله اش از کجا پیدا شد ه و او هیچ جواب درستی به او نمی داد . می گفت با شوهرش همکارم و مدتی است که به سفر رفته .

عمق نگاه های مهتاب و کوروش آتش به جان گوهر می زد . تا قبل از آن کوروش کمتر با خانواده به سفر می رفت اما چون می خواست گوهرسپربلایشان باشد دست او و بچه ها را می گرفت و با هم به شهرهای مختلف می رفتند . روح سرگردان گوهرزیر چکمه های حقارت له می شد . گلناز و کیان بزرگ تر می شدند وشاهد چشمان تر مادر بودند .

گوهرآن قدر حالش بد بود که دیگر درس و دانشگاه را رها کرد .فقط می خواست دو دستی بچه هایش را نگاه دارد . دل خوش بود که گلنازرا عروس می کند و برای کیان زن می گیرد و همه این روزهای بد فراموشش می شود .

عکس های پاره عروسی را نگاه می کرد و می گریست . یادش می آمد در مسافرت های ناخواسته شان با مهتاب وفرزندش ، کوروش مدام به آن زن غریبه شوهر دار توجه می کرد وپی در پی از او عکس می گرفت . گاه چنان غرق شادی و خنده می شدند که حضور او را از یاد می بردند .

دردایره بزرگ آن خانه به ظاهر مشترک شعاعی به وسعت یک اندوه تلخ لانه داشت .گوهر بی سبب دست و پا می زد چون تنهای تنها بود . از آن اراده آهنین هیچ نمانده بود به جز یک روح و جسم فرسوده .

عقلش کار نمی کرد . درست و غلط را از هم تشخیص نمی داد . بعد ها فهمیدشوهر مهتاب بدون اینکه از هم جدا شوند او را ترک کرده و آن زن خانه ای دارد که با فرزندش در آن زندگی می کند . کوروش تنها دوست او نبود . عشوه گریهای مهتاب منحصر به کوروش نبود ، اما چون او بیشتر از بقیه برایشان پول خرج می کرد سعی داشت درتمام زندگی اش نفوذ کند .

پدر گوهر، پیرشدن دخترکش را می دید و به روی خود نمی آورد . گوهر ، طعم تلخ خیانت را آن روزی چشید که با چشمان خود مهتاب و کورورش را در خانه تنها دید ... گوهر با خود عهد بست که این خیانت را بی پاسخ نگذارد .

کشوی کابینت را باز کرد .از مدت هاپیش یک چیزی را لابه لای دستمال های سفره و درانتهایی ترین کشوپنهان کرده بود . شب ها خواب به چشمانش نمی آمد .عکس های پاره عروسی با او حرف می زدند . عکس های گلناز و کیان . تمام سقف آشپزخانه به دور سرش چرخید .

به ساعت نگاه کرد . پنج دقیقه از ساعت 4 گذشته بود ."تیک تیک ساعت برایش هیچ نداشت جز این که از دست رفتن خیلی چیزها را به او اعلام کند . "

یک روز وقتی کیان را به مدرسه رساند سوار یک ماشین قشنگ شد .کوروش هیچ وقت زیبایی هایش را ندیده بود و چشم های هرزه اش به دنبال هر زن و دختری بود به جز او .

راننده جوان سرحرف را باز کرد . ازآینه جلو محو تماشای گوهر شد. وقتی سن و سالش را پرسید و فهمید شوهر و دو بچه دارد بازهم به تعریف ادامه داد . گوهر قصد عاشقی نداشت فقط به دنبال همدستی قدرتمند می گشت .

ازآشنایی گوهر وحمید سه ماه می گذشت و گوهر به او وعده داد تنها در صورت همدستی با او می توانند دوستی بلند مدت و عمیقی با هم داشتند اما در دل چنین قصدی نداشت وفقط به دنبال انتقام بود .

عکس های پاره عروسی را به گوشه ای انداخت واز نگاه کردن به آن ها منصرف شد . چشم های خیسش را پاک کرد . باید تا ساعت 7 صبح منتظر می ماند .کوروش شب گذشته مست به خانه آمده و در خواب عمیقی فرورفته بود . می دانست که حالا حالا ها بیدارنمی شود .

بچه ها را ساعت 7 صبح بیدارکرد . از پنجره به دانه های برف خیره شد و با این که دلش نمی خواست گلناز و کیان در آن سرما بیرون بروند به آن ها گفت بروند نان سنگک بخرند .

زیاد وقت نداشت . صدای رفتن بچه ها و بسته شدن دررا که شنید کشوی کابینت را باز کرد . دستمال سفره ها را کنار زد و از انتهایی ترین نقطه کشو چکش را بیرون آورد . چند بار روی کله گوسفند ضربه زدن به یک سر را تمرین کرده بود .

دانه های ریز برف محکم به پنجره آشپزخانه می خوردند . گوهرچکش را برداشت . بالا سر کوروش رفت . صدای خر و پفش می آمد .چهره آن زن غریبه و صدای وحشیانه خنده هایش در گوشش پیچید . هیچ تصویر زیبایی از آن خانه بزرگ و زندگی با آن مرد نداشت . قلبش همچون سنگ سنگین شده بود .. چکش را محکم برسر کوروش زد و مرد جا به جا مرد ... و بوی خون آمد !

چند دقيقه بعد از ساعت 7 ، حمید در حیاط خانه کنار انباری ایستاده بود . بچه ها هنوز در صف نانوایی بودند و قرار بود پنیر و مقداری خرت و پرت دیگر هم بخرند . گوهرقدرت جابه جایی جسد را نداشت و فقط از حمید خواست به داخل خانه بیایدو جنازه در پتوپیچیده شده کوروش را به انباری گوشه حیاط منتقل کنند .

حمید باور نمی کرد گوهر مهربان آدم کشته باشد . اما به وعده های زن که می اندیشید خود را دلداری می دادو می گفت اتفاقی برای ما نخواهد افتاد . قرار بود جسد کاملا سر به نیست شود . اول گوهرسرشوهرش را برید . بعد همین طور که لحظه تنهایی او و مهتاب را به یادمی آورد با قدرتی بیشتر تمام تنش را تکه تکه کرد .

گوهر در آشپزخانه برای بچه ها یادداشت گذاشته بود که نان سنگک ها را با پنیر و چای بخورید و زود به مدرسه بروید . مدتی بود که برای بچه ها سرویس رفت و آمد گرفته بود و خیالش از این بابت راحت بود .

بعد از رفتن بچه ها ، تکه های جسد را در گونی و پلاستیک انداختند و در جاده ای در دوردست به آتش کشاندند .

بعد از ناپدید شدن کوروش با پیگیری پدران مقتول و قاتل جستجو برای پیداکردنش اغاز شد. حمید بعد از آن حادثه افسردگی شدید گرفت و به گوهر گفت دیگر نمی خواهد با او ازدواج كند ، اما گوهر راضی به نظر می رسید .

شش ماه بعد درپزشکی قانونی و در بررسی تکه ای از جسد سوخته کوروش تنها فامیلی کوروش در کارت شناسایی اش کشف شد . بعد از تحقیقات پلیس گوهر دستگیرو به قتل اعتراف کرد . همان موقع ماموران سراغ حمید رفتند و گوهر دید که حمید ناباورانه و بر اثر فشار روحی ارتکاب قتل را برعهده گرفته است .

اما با تحقیقات دقیق تر درنهایت گوهر مجرم شناخته شده و به قصاص محکوم شد .

حالا 22 سال از آن ماجرا می گذرد . درتمام این سال ها کسی از مهتاب و سرنوشت او اطلاعی ندارد و فقط در همان سال ها مشخص شد که بخش مهمی از دارایی کوروش دراختیار مهتاب قرار گرفته و به خارج از کشور رفته است .

گلناز و کیان بعد از حادثه به پدرکوروش و سپرده شدند و بدون پدر و مادررشدکردندو تحت معالجات روانپزشکی هستند . و هنوز زمستان پشت دیوارهای آن خانه خیلی بزرگ کز کرده است ، و بهار و تابستان سبز و نارنجی برگ ریز برای اهالی باقی مانده معنایی ندارد. مزار کوروش و گوهر زیر چند متر برف انگار مدفون شده از این جا تا بی نهایت ...

 

 نظرکارشناسی

به گزارش خبرنگار «فردا» ، در گذشته های دور بیشتر مردان اقدام به زن کشی می کردند و این درحالیست که امروزه پدیده شوهرکشی درتمام کشورهای جهان رواج بیشتری پیدا کرده است .

به اعتقاد دکتر "ایرج خالصی " دکترای جزا و جرم شناسی ، 80 درصد مردان با سوء ظن نسبت به ارتباط همسرشان با فردی دیگربه کشتن وی اقدام می کنند .در 20 درصد موارد خود عاشق زنی می شوند و به منظوررفع مزاحمت همسرشان وی را می کشند .

این آسیب شناس اجتماعی ادامه داد : شوهرکشی در میان زنان حدود 5 درصد است . در این میان دوسوم افراد به دلیل ظلم و ستم و آزارو اذیت از سوی مردان به قتل اقدام می کنند .

دکترخالصی تاکید کرد : در یک سوم همسرکشی ها ، خیانت زنان علت حادثه است . کمتر دیده می شود زنی به دلیل خیانت شوهرش او را بکشد . در طول تاریخ این نکته اثبات شده است که زنان تا حد ممکن تحمل می کنند و درمواردی که قتل اتفاق می افتد یقین بدانید که کارد به استخوان زن رسیده است .

دکترای جزا و جرم شناسی درباره خیانت زنان تاکید کرد : زنان خائن بعد از برقراری ارتباط با مردی بیگانه از شدت وحشت برملا شدن راز خود واز ترس کشته شدن اقدام به کشتن همسران خود می کنند .

وی به هذیان های پارانوئیدی ، بدبینی ها و ریشه های علمی بسیاری از بدبینی ها و سوءزن های زوج ها اشاره کرد و گفت : این بیماری روانی می تواند در طول زندگی منجر به همسرکشی شود ،عدم تحقیقات کامل درزندگی زناشویی عواقب بسیاری به دنبال دارد که همسر کشی هم می تواند یکی از شاخص ترین آن ها باشد .

به گزارش «فردا» این موضوع بانظرات کارشناسان درروزهای آینده پيگيري خواهد شد.

 

http://www.sanatnews.ir/News/1/31755
Share

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان
 



کليه حقوق محفوظ و متعلق به پايگاه اطلاع رسانی صنعت نيوز ميباشد
نقل مطالب و اخبار با ذکر منبع بلامانع است